به گزارش راهبرد معاصر؛ تغییرات گام به گام و لایهای در فرهنگ نیازمند پشتوانه فکری و ایجاد جرقه در اذهان عمومی است تا از طریق آن، ذهنیت جامعه مستعد تغییرات لازم بشود. چندان که تغییرات ناگهانی بیشتر جامعه هدف را به دفاع از ماهیت کنونی خویش وامیدارد. مملکت ایران چنین تجربه تغییر روندی را از دهه چهل به خود تجربه کرده است؛ حرکت از جامعه وابسته شاهنشاهی به نظام مستقل ولایی. اما اکنون شاهد هستیم که تفکر غربی و سرمایه داری بیشتر از پیش، به دنبال تحریک خواسته های اجتماعی حقیری است تا از این طریق بتواند سطح خواستههای اجتماعی- سیاسی را نازل و تغییر سو کند؛ به سوی فرهنگ مصرفگرایی و غلتیدن در چرخه اومانیستی غرب و سوی دیگری که خواستههای اجتماعی فرهنگی معارض، به سان پازل در کنار همدیگر شرایط اعتراضات اجتماعی گسترده را به وجود میآورد و یا به نوعی میتواند با شیوه قیاس، بزرگ نمایی گذشته و سیاهنمایی وضعیت کنونی جامعه و مخصوصا جوان ایرانی را به سمت رفتاری از جنس آشوب و نارضایتی بکشاند.
زمستان 96 بود که بحث کشف حجاب تحت عنوان "دختران خیابان انقلاب" مطرح شد. خواستههای به ظاهر زنانهای که در پی تغییر پوستههای اجتماعی است، در نظر نمیگیرد که هویت زن کنونی برآمده از انقلاب اسلامی بوده است و نه از جریان تکنوکراتی که ماحصلش وابستگی به خارج از کشور است و نکته مهم در این خواستهها، تقابلی است که میان این خواستها با رشد علمی کنونی زنان در دانشگاهها و نقش عمده آنان در نیل به تمدن اسلامی ترسیم شده توسط رهبر معظم انقلاب دارد؛ میباشد.
غیرقابل انکار است که بانوان ایرانی پس از انقلاب اسلامی در عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور وارد شدند و این قشر جامعه از انقلابیون رهرو امام (ره) بودند و برای تصدی پستها و مناصب مدیریتی مانعی پیش روی خود ندیدند و نمیبیند.
هجدهم فروردین به نوعی روز اول کاری و جنب و جوش اجتماعی مردم ایران به ویژه تهران است که دو شخص از چهره های معروف عرصه سینما و تلویزیون – باران کوثری و عادل فرودوسیپور – در مصاحبه های جداگانه به طرح آمدن زنان به ورزشگاهها پرداخته اند. در مورد دوم یعنی مصاحبه عادل فردوسی پور در آخرین برنامه دورهمی، ظاهرا عامدانه سانسور و یا تقطیع صحبتهای او انجام شده است که این خود به جلب توجه گفته های سانسور شده نیز کمک شایان خواهد کرد. به تعبیر دیگر این دو مصاحبه میتواند آغاز مجددی باشد بر شروع طرح خواستههای اجتماعی زنانهای که در چارچوب جامعه اسلامی نمیگنجد.
گمان راقم سطور بر این است که احیای این مباحث از سوی معاندان، نیازمند جرقههایی است که از درون مملکت ایجاد شود و به طبع آن، بتوانند گامهای خود را برداشته و ماهیت استکباری و ضد اسلامی خود را در پوشش خواست چند عده فریب خورده مخفی کند و مجددا به طرح خواستههایی بپردازند که الگوهای ذهنی زن ایرانی را بتوانند تغییر جهت دهد.
آنچه در این تغییر جهت مهم است:
الف- تغییر هویت عنصر نسلساز آینده است که نه تنها معارض با بنیانها و هویت یک بانوی مسلمان انقلابی است بلکه در تعارض است با عنصری است که قرار است نسلی را تربیت کند که تمدن نوینی را رقم بزند.
ب- از جهت دیگر چنگ انداختن بر وجهه ملت مومن و معتقد به اسلام است؛ چرا که ملت مومن و معتقد به عنوان سرمایه اجتماعی و سیاسی نظام ج.ا.ایران شناخته شده ا ست. به عبارت دیگر مؤلفه هایی چون ملت مومن، استقلال، حفظ نظام؛ جزء منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است که از طریق حفظ و ارتقای ویژگیها، اصول، ارزشها، هنجارها، اعتقادات و ایستادگیهای خود میتواند منفعت ملی خود را تقویت کند.
پایان سخن بر این است که فراموش نکنیم که رهبر معظم انقلاب با تأکید بر اینکه پرچم استقلال هویتی و فرهنگی زنان در دست زنان ایرانی است، بانوی ایرانی را اینگونه تبیین نمودند که با حفظ حجاب، استقلال هویتی و فرهنگیِ خود را به دنیا صادر و این سخن جدید را اعلام میکنند که زن میتواند با حفظ حجاب و عفاف و جلوگیری از سوء استفاده مردان بیگانه و زیادهطلب، در میادین اجتماعی حضور فعال و مؤثر داشته باشد.
تجربه زمستان 96 نشان داده است که فروکش کردن ناگهانی حجاب اختیاری نشان از "غلو رسانهای" بوده است و ریشههای اجتماعی قوی نداشته است و مشخصا به گواه نکات از پیش گفته شده، جریانی هدایت شونده از خارج بوده است که اولا نشان داد بعض از خواص و بزرگان عرصه سیاست، چندان که باید بالغ نشدهاند و در ثانی آن جریان خارجی مجددا نیازمند حرکتهای داخلی است تا مجددا فضای رسانه ای را در دست بگیرد.
فلذاست باید به هوش باشیم که علیالخصوص از بستر رسانهها و مجاری داخلی در این باب کِیف دشمن را کوک نکنیم.